Claim OwnershipTarikh Be Revayat e Movarekh | پادکست تاریخ به روایت مورخ
Subscribed: 12,730Played: 112,249
Subscribe
© PersianBMS 2019
Description
در فصل دوم این برنامه که به مناسبت دویستمین سال تولد حضرت باب به صورت نمایش رادیویی تهیه شده ماندانا دختر ایرانی، تاریخ نبیل را که از دوست بهائیش ترنم گرفته مطالعه میکند. دوباره نبیل زرندی خود تاریخش را روایت میکند.
92 Episodes
Reverse
99در این قسمت ماندانا اقدام به خواندن تاریخ نبیل میکند که از دوستش ترنم گرفته، ولی بخاطر نثر قدیمی آن، نمیتواند براحتی آنرا بخواند. ولی
نبیل زرندی از حیات و اقدامات شیخ احمد احسایی برای ماندانا میگوید وشرایط اجتماعی آن زمان ایران را برای ماندانا شرح میدهد.
نبیل زرندی برای ماندانا از علاقه شدید شیخ احمد به سیدکاظم رشتی و انتخاب او برای ماموریتی مهم میگوید…
بعد از مدتی شیخ برای زیارت به مکه و مدینه سفر می کند و قبل از این که از کربلا خارج بشود سید کاظم رشتی را به عنوان جانشین خود تعیین کرده و اسرار خود را با او در میان می گذارد و…
شیخ احمد ۸۱ سال عمر کرد و در سال ۱۲۴۲ هجری قمری فوت کرد. او را در قبرستان بقیع مدینه و پشت دیواری که مرقد رسول الله علیه السلام است به خاک سپردند و…
ملاحسین به اصفهان پیش یکی از علمای بزرگ اون زمان به اسم سید محمد باقر رشتی رفت و با او صحبت کرد و اونقدر صحبت هاش جالب بود که…
شیخ حسن زنوزی می گفت سه روز بعد از آن دیدار، همان جوان وارد محضر سیّد شد و نزدیک درب نشست و با نهایت ادب و وقار به درس سیّد گوش می داد. همین که چشم سیّد به آن جوان افتاد، سکوت کرد و…
نبیل : سیدکاظم با کمال شجاعت هر نوع اذیت و آزاری را تحمّل می کرد تا این که بالاخره همه دشمنانش خوار و ذلیل شدند.
ماندانا : مگه چطور شد؟
نبیل : سید کاظم به شاگردانش می گفت به راستی می گویم بعد از قائم، قیّوم ظاهر خواهد شد و پس از باب جمال حسینی آشکار می شود. آن وقت سرّ کلمات شیخ احمد معلوم می شود…
نبیل : جناب ملاحسین پس از آن به ملاقات دو تن از شاگردان مشهور سید کاظم یعنی میرزا حسن گوهر و میرزا محیط کرمانی رفتند و سفارشهای استاد بزرگوار را یاد آوری کردند و فرمودند برخیزید تا به جستجوی موعود بپردازیم…
نبیل: ملاحسین بوهای خوش قدسی را در بوشهر احساس می کرد اما مدت زیادی در بوشهر نماند زیرا احساس می کرد که یک قوه پنهانی او را به سمت شمال و به طرف شیراز می کشاند
نبیل: بله ملاحسین برای میرزا احمد قزوینی تعریف کرده بود که من پیش خودم دو موضوع را شرط درستی ادعای کسی می دانستم که ادعای قائمیت کند
ماندانا: بله، سر این دو شرط بودیم. از دیشب تا حالا همه اش فکر می کردم که این دو شرط چی می تونسته باشه
ماندانا: درسته. به اونجا رسیدیم که صبح شد و ملاحسین از منزل حضرت باب بیرون اومد.
...نبیل: بله، ملّا حسین برای میرزا احمد قزوینی تعریف کرده که
نبیل: احسنت! آن حضرت ۲۵ سال و ۴ ماه و ۴ روز داشتند که دعوت خودشان را اعلان کردند.
ماندانا : قبلش چی؟ از قبلش نگفتین که کجا بودن و چی کار می کردن
نبیل : آن حضرت در هنگام طلوع آفتاب با کمال فرح و سرور به خورشید و آفتاب سلام می کردند.
نبیل: این خورشیدی که طلوع می کند و همه دنیا را با نور خودش روشن می کند، تو را به یاد چیزی نمی اندازد
.
نبیل: حضرت باب به ملاحسین فرمودند که من با جناب قدوس به حج بیت می روم و ترا برای روبه رو شدن با دشمن خونخوارمی گذارم. مطمئن باش که به موهبت کبری فائز خواهی شد
ماندانا: یعنی چی این که گفتین…؟
نبیل: حاجی عبدالمجید تعریف می کرد که من خیلی عصبانی شده بودم. همین که به آنها رسیدم و چشمم به ملاّعلی افتاد با نهایتِ خشونت حمله ور شدم و شروع به کتک زدنِ او کردم
نبیل: شاگردان سید باقر رشتی شروع به دشمنی با ملاّحسین کردند و نزد سید اسدالله از ورود ملاحسین شکایت کردند تا او را به مخالفت با ملاّحسین برانگیزند
نبیل: ملاّ محمّد نوری تعریف کرده که ملاّحسین از من پرسید:” آیا امروزه از فامیل میرزا بزرگ نوری کسی هست که معروف باشد و در شهرت و آداب و اخلاق و دانش جانشین او به حساب بیاید؟
” گفتم: ” آری، در میان پسران او یکی از همه ممتازتر و در رفتار شبیه پدر است
بالاخره ملاّمحمّد تصمیم گرفت دو نفر از شاگردان ممتاز و مشهور خود را به حضور حضرت بهاء الله بفرستد. به آنها گفت: " می روید و میرزا حسینعلی را ملاقات می کنید و
".از حقیقت منظور و اصل دعوت او باخبر می شوید. هرچه شما تشخیص بدهید من بدون هیچ حرفی قبول خواهم کرد. تشخیص شما تشخیص من است
Download from Google Play
Download from App Store
United States
نبیل با این صدا و کمالات چرا خودکشی کردی!؟گناه کبیره کردی!!!
انشالله نسلتون ور بیفته
مورخ
من واقعا متاسفم برای این حجم از تعصب وجهل مقدس که فقط یه روپوش ظاهرا زیبا وتمیز تنش کردن! خیلی سعی کردم بدون قضاوت دنبال کنم این پادکست رو ولی واقعا دیگه توهین به شعور شنوندست حیف وقت، کار انجام شده و زحمتی که سازندگان کشیدن رو زیر سوال نمیبرم،دست مریزاد خسته نباشید، اما اگه خودتون هم به این جفنگیات اعتقاد دارید واقعا التماس "تفکر و تعقل" به کسانی که تمایل دارن با تاریخ "نه شبه تاریخ" در این زمینه آشنا بشن پیشنهاد میکنم کتاب بهایی گری احمد کسروی و پادکست ماجرای مشروطه امیر خادم رو حتما بررسی کنن
خلاصه که هم آبروی مورخ و تاریخ را بردید و هم آبروی پادکست را. تبلیغ کردید با عنوان بیان تاریخ
با درود برای هر کسی که واقعا میخواد تاریخ قضایارو بدونه پیشنهاد دارم دوتا منبع رو حتما بررسی کنید یکی کتاب بهائی گری نوشته احمدکسروی دومی پادکست ماجرای مشروطه امیرخادم، دو قسمت کامل اختصاص داده به وقایع قبل از مشروطه یکی مربوط به باب و دومی مربوط به بها و ازل اصلا از شنیدنشون غافل نشید و صد البته از تفکر و تعقل غافل نشید
صرفا از روی کنجکاویه شخصی چندین پادکست رو در خصوص بهاییان بررسی کردم تا ببینم واقعا تاریخ قضیه چطور بوده که در نهایت رسیدم به این پادکست امیدوار بودم حداقل محتواش رنگ و بوی تاریخ داشته داشته باشه تا اینجاش که بت سازی الکی و داستان سرایی به قصد قدیس سازیه و هیچ رگی از مباحث تاریخی نداره دقیقا همون روش آخوندا بدون هیچ تفاوتی واقعا موندم تو قرن ۲۰ و ۲۱ چطور میشه یه عده عقل رو ببوسن بذارن کنار برای باور چنین مهملاتی! امیدوارم تو قسمتهای بعدی چهار تا مطلب درست حسابی بشنوم فقط اتلاف وقتم نباشه
خدا شفا لده
اینها دیگه زدن رو دست بقیه خرافه پرستها
برا مردمی ک مقدسات خودشونو پس زدن این قصه هارو سر هم نکنین.... حضرت باااب😂😂
امیدوارم تمام دین‌ها و مذهب ها فرقه ها منسوخ بشه سر مردم رو گرم کردن تا خودشون فرمانروایی کنند
:/
کاش اینطور روایت نمیکردین. وجود اون دختر و سوالهای خیلی کودکانه و احمقانه اش باعث شد کتاب رو دیگه گوش نکنم.. کسی که ندونه قیام یعنی چه به درد این میخوره بره شنگول و منگول گوش کنه
خیلی سعی کردم بی طرفانه و بدون پیش قضاوت گوش کنم، در رابطه با اجرا و سناریو ایده بدی نداشت اما به‌وجد اومدن دختری جوان از چنین داستان هایی باورپذیر نیست و به یک تبلیغ بی اثر شبیه هست. در رابطه با خود کتاب هم بنظرم پذیرفتن چنین داستان هایی و گرویدن به یک دین با همچین پیشینه‌ای که در کتاب شرح داده شده، شاید ۲۰۰ سال قبل و باتوجه به سواد پایین جامعه امکان پذیر بوده، اما برای امروز بسیار ساده انگارانه است. به امید تعقل و تفکر بیشتر برای همه انسان ها
.
دورد بر امیرکبیر
سعی کردم عموم نمایشنامه لوس با بازی کاراکتر احمقانه اون دختر مثلاً مشتاق را بشنوم. فارغ از غیرواقعی بودن چنین جوگیری در نسل آگاه امروز که در آن کسی اینگونه از شنیدن قصص دروغین سراسر شوق و اشتیاق و احترام به مثلاً بزرگان آیینی شود که ابرنهادفرهنگی جامعه سراسر آنرا تکذیب میکند، باید پرسید در روزگاری که مجعولات خودِ اسلام و مذهب شیعه روز به‌روز رخنمون و بی‌سکه میشوند، واقعاً چطور میتوان با تبعیت از یک فرقه مشتق شده از یک اصلِ مجعول خود را تحمیق کرد؟ افسوس افسوس واقعاً!
چه خر تو خریه این دین
ادامه از قبل: برای اطلاع بیشتر، نک: سایت عدم خشونت، کانال تلگرامی گاه فرست غلامعلی کشانی، از اول تا آخر . . با احترام.
سلام بانوی گرامی، روزگارتون بخیر. انسان بدون قصه نمیتواند نفس بکشد. قصه‌های نو، کهنه، و رنگارنگ و کسالت بار و...، اما همه اقناع کننده برای عده‌ای باورمند تا از آن قصه‌ها برای توجیه شیوه‌ی عادت‌شده‌ی زندگی جماعتی و فردی‌اش استفاده کند و آرامش و رضایت از خود بگیرد. . و این چنین می‌شود که مسلمان و یهودی و بهایی و هندو و ... همگی سفت و سخت به وثاقت و خرد آن قصه‌ها قسم بخورند و با همین باورها به ساختن کاخ‌های شکوه و عظمت معابد ذهنی و عینی فرقه‌ها مشغول باشند و به‌ظاهر خدای نفس خود را بپرستند.